او با نگاه خیره به دوربین نگاه میکرد و ژستی اغواکننده گرفته بود جسمش در نور ملایم میدرخشید و هر لحظه میل او را افزونتر میکرد خندهای رمزآلود بر روی لبش نشست و دیدگانش ترغیبکننده بود موهایش پریشان بر شانههایش افتاده بود و تماشاگر را حیرتزده میکرد با جنبشهایش روایت شهوانی خود را ارائه میکرد و همه را جذب میساخت چنین تصویر دلکشی غیرقابل وصفی داشت پنداری فقط برای دید او خلق شده بود روشنی نمایان ترین خطوط بدنش را نشان میداد دیدگانش آهسته آرام بسته شد انگار کیف فرو رفته شده بود بدن او بسیار جذاب بود و همه را به سوی خود مجذوب میکرد دم و بازدمش تندتر شد گویی در آستانه یک اوج قرار داشت با نگاه فروبسته حسش را بروز میداد رنگ پوستش سرخفام شده بود و پرتو نور بر روی آن قشنگی ویژهای میبخشید موهایش به هم تابیده درهم تنیده بود گویی هوا با آنها لعبت میکرد جنبشها او بسیار نرم و دلربا بود کجی اندامش هر فردی را شگفتی واداشت دیدگانش مجدداً باز و تبسمی جذاب بر لبش شکل بست با دستانش موهایش را کنار زد بدنش مثل یک اثر هنرمندانه جلوه میکرد دم را حبس میکردی مبادا که این دم محو برود تارهای دراز روی کتفهایش افتادن آمده بود